ارزش، قیمت، بها، نرخ، با قائل شدن، قیمت گذاشتن سایر معانی: مظنه، جایزه (برای دستگیری یا کشتن)، کله گرگی، رشوه، پول چای، (مجازی) هزینه، فداکاری، تاوان، تنبیه، تقاص، قیمت گذاری کردن، (عامیانه) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طاق، پوشش، سقف، بام خانه، بام، مسکن، منزل دادن، طاق زدن، سقف دار کردن سایر معانی: پشت بام، تاق، والاد (به سقف بیشتر می گویند: ceiling)، (مجازی) خانه، منزل، ماوا، کام، سقف (بیشتر می گویند: pa ...
غلیان، جوشیدن، جوشاندن سایر معانی: قل زدن، غلیان کردن، قل قل کردن، پر ازدحام بودن، غلغله زدن، (معمولا با: -ing) هیجانی شدن، خشمگین بودن، بر آشفتن، پختن (از راه جوشاندن)، آب پز کردن، خیساندن، ...
موشک هوایی، ازدیاد سریع قیمت و غیره، موشک وار رفتن، بسرعت بالا رفتن، مثل موشک بهوا پرتاب کردن سایر معانی: (به سرعت) بالارفتن، اوج گرفتن، سر به فلک کشیدن، (ترقه ای که موشک وار به هوا می رود و ...
هریک از تختههایی که بهطور ثابت یا موقت بر دیوارههای انبارهای شناور نصب میشود تا از یک سو از برخورد بار به بدنه جلوگیری شود و از سوی دیگر جریان هوا را میسر سازد [حمل&z ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بیشترین ارتفاع فشاریِ قابلدستیابی هواپیما|||[علوم جَوّ] ارتفاع پایینترین لایۀ ابر یا هر پدیدۀ جوّیِ مانع دید [حملونقل هوایی] ...
حداکثر مقدار مجاز آلاینده در هوا که بههیچوجه نباید از آن فراتر رود [مهندسی محیط زیست و انرژی]
بالاترین ارتفاعی که در آن سرعت هواگَرد برابر با 1/35 سرعت حاصل از کمترین توان موتور باقی میماند تا توان پایاسیر در بیشترین حد خود باشد [حملونقل هوایی] ...
نوعی نشانگر ارتفاع اَبر که در آن از یک چراغ جستوجو برای ارسال باریکۀ نور نازکی به پایۀ اَبر استفاده میکنند [علوم جَوّ]