حفره [علوم پایۀ پزشکی] فضایی توخالی که براثر عمل جراحی یا نظایر آن به وجود آمده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
کاواک [علوم جَوّ] منطقهای با شارش وارون، درست در بادسوی هر مانع یا کوه
[برق و الکترونیک] تزویج کاواکی روشی بری وارد یا خارج کردن انرژی در یک کاواک وشدد در خطهای هم محور از حلقه ها و پرابهای سیمی و در موجبرها از سوراخ یا شیار برای عمل تزویج استفاده می شود.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] پرانش از حفره
رهبندی کاواک [مهندسی برق] رهبندی در فاصلۀ میان کاتد و آند در یک لامپ ریزموج
تشدید کاواکی [فیزیک] پدیدهای که در آن شرایط تشدید تابش الکترومغناطیسی بهکمک کاواک رسانا فراهم میشود
حفرۀ شکمیـ لگنی [علوم تشریحی] فضایی شامل حفرۀ شکم و حفرۀ لگن که بین آنها دیوارهای وجود ندارد
حفرۀ درونشامهای [پزشکی] حفرهای پر از مایع در درونشامه که رویان یا جنین را در بر میگیرد
[زمین شناسی] حفره مرکزی منفذ یا فضای احاطه شده بوسیله دیواره داخلی در امتداد محور جام های آرکئوسیاتیدها (ص 40، TIP,1972, pt.E.) مقایسه شود با حفره درونی.
[زمین شناسی] یخ درون حفره ای یخی، معمولاً به شکل/ مانند بلورهای برگ یشم، که در حفرات زیر زمینی در زمین های منجمد دایمی تشکیل می شوند.
کاوی [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] گودی رویۀ جوش در گذر نما یا گذر ریشه
کاوی، تقعر، توگودی، فرو رفتگی سایر معانی: کاو بودن [عمران و معماری] حالت مقعر داشتن [ریاضیات] تقعر، کاوی [آمار] کاوی