تازه کیش، بر گرداندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، بکیش دیگری اوردن سایر معانی: تبدیل کردن یا شدن، واگردان کردن یا شدن، واگرداندن، تراریخت کردن یا شدن، تغییر مذهب یا عقیده (و غیره) دادن، نو کیش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید سایر معانی: پسوا، پیرو حضرت عیسی
شاگرد، یادگیرنده سایر معانی: یادگیرنده
کاراموزی، تازه کار، مرحله تازه کاری سایر معانی: دوران نوآموزی، نوآموزی، تازه کاری، خامدستی، مبتدی، نوچه، noviciate مرحله تازه کاری