convert
معنی
سایر معانی: تبدیل کردن یا شدن، واگردان کردن یا شدن، واگرداندن، تراریخت کردن یا شدن، تغییر مذهب یا عقیده (و غیره) دادن، نو کیش شدن، (به کیش و آیین دیگری) گرویدن، به دین دیگری درآوردن یا درآمدن، (اقتصاد و بانکداری) مبادله کردن، معاوضه کردن، گهولیدن، گهولاندن، تسعیر کردن، (شخص) نو کیش (جدید الاسلام و غیره)، (حقوق) به ناحق از مال دیگری استفاده بردن، تصرف غیرقانونی کردن، (به ویژه هنگام اجرای وصیتنامه) ملک را تبدیل به مال منقول کردن (یا بالعکس)، (منطق) اجزای قضیه را معکوس کردن (conversion هم می گویند)، معکوس کردن
[عمران و معماری] معکوس
[کامپیوتر] تبدیل کردن
[برق و الکترونیک] تبدیل کردن تعییر نحوه ی نمایش داده ها از شکلی به شکل دیگر، مثلا ً از دودویی به دهدهی یا از دیسک به نوار . - تبدیل کردن
[مهندسی گاز] برگرداندن، معکوس کردن
[حقوق] غصب کردن، تصرف عدوانی مال غیر منقول، تسعیر یا تبدیل کردن (ارز)، معکوس کردن
[ریاضیات] درآوردن، تحویل کردن، معکوس کردن، تغییر کردن، تبدیل کردن، تبدیل، انتقال دادن، تغییر دادن، برگرداندن، عوض کردن، معکوس کردن