تشکیلات دهنده، فروگشا سایر معانی: (شیمی) کالیزور، فروکاو، کنش یار، فروکافنده، عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت، سازمان دهنده [علوم دامی] یک ماده ای که یک واکنش را کاتالیز می کند(ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] تزریق فعال کننده، روش تزریق کاتالیست به داخل جریان رزین مورد نظر از مجرایی جداگانه است.
[پلیمر] محصول دهی کاتالیزور
[نساجی] کاتالیستی که در حین واکنش تشکیل گردد - کاتالیزور خود به خود ایجاد شونده
[نساجی] کاتالیزور سرعت دهنده
[پلیمر] کاتالیزور شیمی گزین، کاتالیزورهایی هستند که از طریق یک یا چند گروه فعال، واکنشهای خاصی را برگزیده و انجام می دهند. اگر واکنش شیمیایی صد در صد کامل انجام شود به آن کاتالیزور شیمی ویژه ...
[شیمی] کاتالیزور فریدل - کرافتس
[شیمی] کاتالیزور ناهمگن
[پلیمر] کاتالیزورهای تک موضعی
انگیزه، عزم، نیروی جنبش سایر معانی: انگیزان، مشوق، تکان، نیروی حرکتی، گشتاور، جنبش زا، تکانگر [زمین شناسی] افشانه آب
خوشنامی، سیخ، مهمیز، سیخ-ک، مهمیز زدن سایر معانی: انگیزه، محرک، انگیزاندن، برانگیختن، تحریک کردن، مهمیز دار (یا مهمیزک دار) کردن، شتاباندن، شتابیدن، شتافتن، عجله کردن، تاختن، سیخونک، سکه، هر ...