[ریاضیات] دسته ی کوچک، رسته ی کوچک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسیدی شدن خاک [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] افزایش میزان اسید خاک براثر عواملی مانند باکتریها، در نتیجۀ آبشویی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
انجماد [مهندسی بسپار] تغییر حالت ماده از مایع به جامد
استحکام، استقرار، سفت سازی سایر معانی: سفت سازی، استقرار، استحکام [عمران و معماری] انجماد - جامد کردن [زمین شناسی] تبدیل به جامد،انجماد،سفت سازی ،استقرار،استحکام [آب و خاک] انجماد ...
مصنوعی، تصنعی، غیر طبیعی، در سطح بالا، خبره وماهر، مشکل وپیچیده سایر معانی: فرهیخته، کارکشته، وارد، پخته، چشم و گوش باز، پیراسته، آگاه، بافرهنگ، بامعرفت، (از نظر فکری و فرهنگی) پرمایه، پیشرف ...
کمال، اغوا، تحریف، سفسطه، دلفریبی سایر معانی: (نادر) به کار بردن سفسطه یا روش های سوفسطایی، کار کشتگی، پختگی، پیراستگی (رجوع شود به: sophisticated)، مهارت
آموزش ویژه (برای دانش آموزان دارای ناتوانی های گوناگون)
[ریاضیات] فرض مشخص
سرعت نما، تندی نما [سینما] شاخص سرعت [نفت] سرعت نما
(زیست شناسی) سنبله مانند، سنبله سان، دارای آرایش سنبله ای، می مانند، میخی شکل، خار مانند
(دستور نواختن ساز زهی به ویژه ویولن) آرشه را شل نگه دارید (تا روی تارها نوسان کند)
[نساجی] روش امولسیون سازی خودبخود