ابهام، طفره، دروغ سایر معانی: دروه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
equivocation, n•چند پهلو گویی، دو پهلو گویی، گنگ گویی، ابهام عمدی
از بین بردن، ریشه کن کردن سایر معانی: از ریشه درآوردن، (مجازی) نابود کردن، ازریشه کندن، ازبی کندن، ازبی براوردن
در روی خطا نما
استری شدن [شیمی] واکنش الکل با اسید که به تشکیل استر منجر میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
شیمى : استرى کردن [شیمی] استری کردن [نساجی] استریفیکاسیون - استره کردن - واکنش بین الکل و اسید [پلیمر] استری شدن(کردن)
[نساجی] اتریفیکاسیون - اتری کردن
زیست شناسى : انباشتگى خوراکه اب [زمین شناسی] سرشارسازی غنی سازی آب توسط موادمغذی که رشد فیتوپلانکتون ها و گیاهان را تقویت می کند و می تواند منجر به کاهش کیفیت آب ها و اکوسیستم ها شود. [خاک ش ...
احضارکننده سایر معانی: انگیزان، فراخوانشی، یادآور، مهیج
[کامپیوتر] طرح حروف یادگاری، نوعی طراحی حروف .
فراخواننده، فراخوانگر، احضارکننده، یادآور
[خاک شناسی] کاتیون تبادلی