eradicate
/ɪˈrædəˌket/

معنی

از بین بردن، ریشه کن کردن
سایر معانی: از ریشه درآوردن، (مجازی) نابود کردن، ازریشه کندن، ازبی  کندن، ازبی  براوردن

دیکشنری

ریشه کن کردن
فعل
destroy, eradicate, spoil, put down, swoop, annihilateاز بین بردن
eradicate, root out, uproot, root, root up, extirpateریشه کن کردن

ترجمه آنلاین

ریشه کن کردن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.