تاجپوش [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] سقف متشکل از تاج درختان در جنگل
واژههای مصوب فرهنگستان
تراکم تاج [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] میزان فشردگی شاخ و برگ تاج درخت یا درختچه
سایبان، خیمه، خیمه بزرگ، آسمانه، چادر بزرگ سایر معانی: (انگلیس) چادر بزرگ و بی دیواره (ویژه ی پیک نیک یا فعالیت های موقت در فضای باز)، باران گیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن سایر معانی: (به ویژه در پارک ها و نمایشگاه های بین المللی و غیره) عمارت کلاه فرنگی، پاویل ...
طاق، پوشش، سقف، بام خانه، بام، مسکن، منزل دادن، طاق زدن، سقف دار کردن سایر معانی: پشت بام، تاق، والاد (به سقف بیشتر می گویند: ceiling)، (مجازی) خانه، منزل، ماوا، کام، سقف (بیشتر می گویند: pa ...
سطحی از زمین که تصویر قائم (vertical projection) تاج اشغال میکند [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
میزان فشردگی شاخ و برگ تاج درخت یا درختچه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]