pavilion
معنی
عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن
سایر معانی: (به ویژه در پارک ها و نمایشگاه های بین المللی و غیره) عمارت کلاه فرنگی، پاویلیون، غرفه، سرایه، بنای مجلل و خوش نما (معمولا با ایوان و ستون بندی و غیره)، خیمه ی بزرگ (معمولا با تاق گنبد مانند)
[عمران و معماری] کلاه فرنگی
[زمین شناسی] قسمت تحتانی جواهر بخشی از یکی از وجوه یک سنگ جواهر تراشیده شده که در زیر خط میانی آن، قرار دارد. مقایسه شود با: crown. مترادف: base.
[ریاضیات] غرفه، سالن
سایر معانی: (به ویژه در پارک ها و نمایشگاه های بین المللی و غیره) عمارت کلاه فرنگی، پاویلیون، غرفه، سرایه، بنای مجلل و خوش نما (معمولا با ایوان و ستون بندی و غیره)، خیمه ی بزرگ (معمولا با تاق گنبد مانند)
[عمران و معماری] کلاه فرنگی
[زمین شناسی] قسمت تحتانی جواهر بخشی از یکی از وجوه یک سنگ جواهر تراشیده شده که در زیر خط میانی آن، قرار دارد. مقایسه شود با: crown. مترادف: base.
[ریاضیات] غرفه، سالن
دیکشنری
غرفه
اسم
pavilionعمارت کلاه فرنگی
pavilionغرفه نمایشگاه
pavilionچادر صحرایی
فعل
pavilionدر کلاه خیمه زدن
pavilionدر کلاه فرنگیجا دادن
encamp, pavilion, make the pitch, pitch a tentخیمه برپا کردن
ترجمه آنلاین
غرفه