چاق، گوشتالو سایر معانی: چاق و چله، گرد و قلمبه، لمتر، گومبل، لنبه، تپل، خپله، پهن رخسار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیه، چاق، چربی، سمین، چاق، ضخیم، چربی دار، فربه، چرب، چربی دار کردن، فربه یا پرواری کردن سایر معانی: گوشتالو، گوشتگن، لمتر، شهله، روغن، دمبه، روغن دار، روغنی، (چوب) انگم دار، صمغ دار، کلفت، ...