[ریاضیات] کلاف حاصل ضرب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] کلاف برداری چهارگانی
[ریاضیات] کلاف خارج قسمت ها
[ریاضیات] کلاف برداری حقیقی
[مهندسی گاز] لوله های مارپیچ سرد کننده
[ریاضیات] کلاف بردار های مماس
[کامپیوتر] غیر همراه ؛ دسته نشده ؛ خدمات و برناه و آموزش و... که مستقل از سخت افزار کامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته می شود
[ریاضیات] بافه ی عام
میزان، مقدار، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان، بالغ شدن، رسیدن سایر معانی: بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به، جمع (حساب)، مجموع، سرجمع، به مثابه، معادل، اندازه، تعداد [حسابداری] مبلغ [صنعت] مقدار ...
صف، نظم، ارایش، رژه، ارایه، اراستن، در صف اوردن سایر معانی: به صف آراستن، آراستن، ردیف بندی کردن، آرایه کردن، جامه ی خوب و پر نمایش پوشاندن، زینت دادن، صف آراسته (سربازان)، آرایش نظامی، نمای ...
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء سایر معانی: (پنبه و غیره) عدل، بخچه (بقچه)، (کاه و غیره) کپه، مکعب هم فشرده (کاه یا علف خشک)، بسته، گلخج، به صورت عدل یا بخچه یا لنگه درآوردن، عدل ...
بچه دزدی کردن، ادم سرقت کردن، ادم دزدی کردن سایر معانی: آدم ربایی، آدم ربایی کردن