زنبور، زنبورعسل، مگس انگبین سایر معانی: (جانورشناسی) زنبور، منگ (از ابر تیره ی apoidea که نیش زن و چهارباله و گروه زی اند و برخی از آنها عسل می دهند)، (امریکا) گردهمایی مردم برای همکاری یا م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی خردی، بی ملاحظگی، بی احتیاطی، بی عقلی سایر معانی: بی مبالاتی، نادوراندیشی، بی زینشی، ناهوشکاری، بدداوری
حشره، کرم خوراک، کرم ریز، کارتنه، جمنده سایر معانی: (جانورشناسی) حشره (رده ی بزرگ insecta که بندپا و بند تن هستند) خرفستر، مخنده، (مجازی) جانور موذی، کرم خوراک مثل کرم پنیر و غیره، عنکبوت [ن ...