معنی

حشره، کرم خوراک، کرم ریز، کارتنه، جمنده
سایر معانی: (جانورشناسی) حشره (رده ی بزرگ insecta که بندپا و بند تن هستند) خرفستر، مخنده، (مجازی) جانور موذی، کرم خوراک مثل کرم پنیر و غیره، عنکبوت
[نساجی] حشره

دیکشنری

حشره
اسم
insect, bugحشره
insectکرم خوراک
mite, insectکرم ریز
spider, insectکارتنه
insectجمنده

ترجمه آنلاین

حشره

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.