پهلوان پنبه، گوشت، قلدر، گردن کلفت، قلدری کردن، تحکیم کردن سایر معانی: زورگو، ضعیف کش، قلچماق، زورگویی کردن، ظلم و جور کردن، گردن کلفتی کردن، (انگلیس - محلی) همدم، همراه، (قدیمی) جاکش، (قدیم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
مقام و قدرت که برای پیشبرد هدف های فردی مورد سو استفاده قرار گیرد، مسند زورگویی
ارعاب رایانهای [رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفاده از نامۀ الکترونیکی، گپسرا، پیجو، تلفن همراه یا انواع دیگر ابزارهای فنّاوری اطلاعات برای ارعاب افراد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گورکن، دوره گرد، خرسک، دستفروش، خرده فروش، شغاره، ازار کردن، اذیت کردن سایر معانی: (ارتش - علامتی که حاکی از درجه یا رتبه است) مدال، نشان، درجه، هر علامت یا نشان مشخص کننده، سر به سر گذاشتن، ...
ترساندن، رام کردن، بی جرات کردن سایر معانی: مرعوب کردن، دچار دلهره کردن، بیمناک کردن، مایوس کردن، نومید کردن، دلسرد کردن
اخاذی کردن، بزور گرفتن، زیاد ستاندن، بزور تهدید یا شکنجه گرفتن سایر معانی: (بازور یا تهدید یا سو استفاده از مقام و غیره) گرفتن، درکشیدن، به زور ستاندن، (در فروش) اجحاف کردن [حقوق] اخاذی کردن ...
اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، تعرض کردن، خسته کردن، حملات پی درپی کردن سایر معانی: (با پرسش های پی درپی یا قرض سنگین یا غم و غیره) آزار دادن، به ستوه آوردن، مستاءصل کردن، پاپی شدن، ستوه ...
گردن کلفت، اوباش، لوطی محله سایر معانی: تبهکار، چاقوکش، (جمع) اراذل و اوباش
منجنیق سنگ انداز، سخت گیردرانضباط خشک، ادم با انضباط وسخت گیر سایر معانی: نظامی با انضباط و سختگیر، سخت گیری وانضباط خشک
1- برگزیدن، گزیدن، انتخاب کردن 2- (عامیانه) پاپی کسی شدن، (به کسی) پیله کردن، سر به سر گذاشتن
گردن کلفت، شخص خشن سایر معانی: (عامیانه) لات، الواط، چاقوکش، داش، کارگر چاه کن (چاه نفت) [زمین شناسی] کارگر حفاری - یک کارگر ساده در افراد حفاری. همچنین کسی که دکل های حفاری را ساخته و تعمیر ...