نابرادری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برادری، انجمن برادری و اخوت سایر معانی: اخوت، انجمن (متشکل از کسانی که هدف های مذهبی یا اجتماعی مشترکی دارند)، احساس محبت
برادرانه، از روی مهربانی، از روی دوستی سایر معانی: برادر وار، مهربان و صمیمی
ایامن نگهبان برادرخودهستم ؟
قیم سایر معانی: برادر بزرگتر، برادر بزرگتر، قیم، رهبر در کار یا عقیده ای
[آب و خاک] نمودار آمبروترمیک
نابرادری، برادر ناتنی، برادر ناتنی نابرادری، برادربطنی، برادرصلیب
نابرادری سایر معانی: برادر ناتنی، نابرادری
از برادرتان چه خبر دارید؟
عاشق پیشه، علاقمند بامور جنسی، عشقی سایر معانی: حشری، شهوتی، شهوانی
مدیر، متصدی، مباشر، سر کارگر، سر عمله سایر معانی: سرگروه، مباشرت کردن [عمران و معماری] سرکارگر - مباشر [مهندسی گاز] استادکار [صنعت] سر کارگر، سرپرست کارگاه [حقوق] سخنگوی هیأت منصفه، سرکارگر ...
عشیره، خویشاوند، خودی سایر معانی: خویشاوند (به ویژه مرد)، خویشاوند ازجنس مذکر