به خاک سپردن، خاک کردن، دفن کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرد کردن، گرد کردن برشی سایر معانی: گرد کردن، گرد کردن برشی [حسابداری] سرراست کردن [کامپیوتر] گرد کردن [برق و الکترونیک] گرد کردن، روند کردن - گرد گردان تغییر دادن کمیتی با دقت بیشتر به کمیت ...
پایان یافتن، پایان دادن، منتج بهنتیجه شدن، خوف، عمل بستن سایر معانی: 1- (پیچاندن و) به صورت گوی درآوردن، گلوله کردن 2- درهم بافتن، درهم گوراندن، درهم گیر انداختن، همبسته کردن یا بودن 3- به پ ...
به نتیجه رسیدن، تمام کردن سایر معانی: خاتمه دادن، (عامیانه)، پایان دهنده، پایانی، خلاصه ی آخر برنامه، گزارش پایانی، نتیجه، خاتمه یافتن، تمام شدن