بازوبند، النگو، دست بند سایر معانی: یاره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
حلقه، گردش دایره، چرخ زدن سایر معانی: (شاعرانه - قدیمی) چرخش، حرکت مار پیچ، دور گردی، دایره، گردی، گرداب، چر زدن [زمین شناسی] چرخاب [ریاضیات] دوران، گردش دایره ای
بند، قید، زنجیر، دست بند، بخو، دستبند زدن، زنجیر کردن سایر معانی: غل و زنجیر، (معمولا جمع) باز دارنده، جلوگیر، بازداری کردن، جلوگیری کردن، دست و بال کسی را بستن، دست بند مخصوص دزدان وغیره ...