دسته گل سایر معانی: دسته ی گل، بو، رایحه (به ویژه بوی شراب)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(کلیسای کاتولیک) انجام مراسم مذهبی و نیایش برای شخص غایب یا متوفی
تعریف، خوشامد، درود، خوش آمد، خوش ایند، تعارف، خوشامد گویی کردن، تعریف کردن از، خوشامد گفتن سایر معانی: مداهنه، تحسین، ستایش، تمجید، تعریف کردن (از)، تکریم کردن، مورد تحسین (یا تمجید یا ستای ...
ستودن، بلند کردن، ارتقاء دادن، اغراق گفتن سایر معانی: extoll بلندکردن
عطر، رایحه و عطر، بوی خوش، چیز معطر سایر معانی: رایحه [شیمی] 1- بوى خوش، رایحه 2- خوشبویی، گل بویی (fragrancy هم می نویسند)
عطر، بوی خوش، غالیه، عطر زدن، معطر کردن سایر معانی: عطر زدن، معطر کردن، بوی خوش
عطر، بو سایر معانی: بوداری، خوشبویی (redolency هم می گویند)، بو داشتن، خاطرات گذشته
عطر، رایحه، بو، خوشبویی، ادراک، رد پا، پی، بو کشیدن، عطر زدن سایر معانی: بو (به ویژه بوی خوش)، بو کردن، بوییدن، استشمام کردن (به ویژه در مورد سگ شکاری)، (به ویژه سگ - از راه بویایی) شکار کرد ...
بویایی، شامه، استشمام، رایحه، بو، بوکشی، بوییدن، رایحه داشتن، حاکی بودن از، بو کردن، بو دادن سایر معانی: بو کشیدن، استشمام کردن، بوی چیزی را احساس کردن، بوی چیزی را داشتن، بوی گند دادن، گندا ...