شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتش، شکفتن، از هم پاشیدن، ترکیدن، منفجر کردن، قطع کردن سایر معانی: منفجر شدن، ترکاندن، پکیدن، کفتن، از هم باز شدن، ترکش، پکش، تلاشی، (در مورد تیراندازی با سلاح های ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توپ اندازی، بتوپ بستن سایر معانی: آتش مدام، شلیک پیاپی، گلوله باران، زیر آتش توپ گرفتن، به توپ بستن، گلوله باران کردن، (توپخانه)، غریو
شلیک، رگبار، تیرباران، شلیک بطور دستهجمعی، بصورت شلیک در کردن، شلیک کردن سایر معانی: (جنگ افزار یا سخن و غیره) رگبار، باران، شلیک پی در پی، به صورت رگبار فرستادن یا آمدن، پشت سر هم شلیک کردن ...