سیاهغش خدمه [علوم نظامی] سیاهی رفتن چشم و حالت غش در خدمه به علت اختلال در میزان خونرسانی به مغز در حرکتهای شتابدار و روبهبالای هواپیما ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پاک کردن، محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، ستردن، اثار چیزی را از بین بردن سایر معانی: (از روی تخته سیاه یا نوار صوتی و غیره) پاک کردن، زدودن، مخدوش کردن، سودن، از خاطر دور کردن، از حافظه زدودن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صفحات آهن ته کشتی، تیر ته کشتی، حمال کشتی، کشتی زغال کش، افتادن، وارونه شدن، مانع سررفتن دیگ شدن، وارونه کردن، واژگون شدن، خنک کردن، خنک شدن، دلسرد شدن سایر معانی: (تیر چوبی یا فلزی که همچون ...
سیاهغش خلبان [علوم نظامی] سیاهی رفتن چشم و حالت غش در خلبان به علت اختلال در میزان خونرسانی به مغز در حرکتهای شتابدار و روبهبالای هواپیما ...
فرو نشاندن، سرکوب کردن، باز فشردن، باز کوفتن، در خود کوفتن سایر معانی: (درخود) خفه کردن، خودداری کردن، جلوی (خود را) گرفتن، فروداشتن، (روان شناسی) واپس راندن، قلع و قمع کردن، خواباندن، (سخت) ...
محو کردن، زدودن سایر معانی: 1- (نوشته و غیره) پاک کردن، محو کردن 2- کشتن، معدوم کردن، نابود کردن، از میان برداشتن، 3- (شدیدا) شکست خوردن، ناکام شدن، زمین خوردن، (خودمانی) شکست، ناکامی، سقوط، ...