معنی

پاک کردن، محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، ستردن، اثار چیزی را از بین بردن
سایر معانی: (از روی تخته سیاه یا نوار صوتی و غیره) پاک کردن، زدودن، مخدوش کردن، سودن، از خاطر دور کردن، از حافظه زدودن، (کامپیوتر) زدودن (از حافظه)
[کامپیوتر] پاک کردن فرانی که در OS/2 MS-DOS و سایر سیستمهای عامل که یک فایل مجموعه ای از فایلها را پاک می کند. نگاه کنید به RECOVERING ERASED FILES . - فرمان ERASE - پاک کردن .
[برق و الکترونیک] پاک کردن 1. پاک کردن اطلاعات ظبط شده روی نوار مغناطیسی با گذراندن آن از میدان مغناطیسی ثابت و قوی ( پاک کردن «دی سی » ) یا میدان مغناطیسی متغیر بسامد - بالا ( پاک کردن «ای سی » ) 2. صفر کردن تمام ارقام دودویی ذخیره شده در حافظه رایانه 3. حذف اطلاعات ذخیره شده قبلی در لامپ ذخیره - باری از طریق باردهی یا تخلیه بار تمام عناصر ذخیره کننده .

دیکشنری

پاک کردن
فعل
erase, clean, wipe, purify, cleanse, mopپاک کردن
blur, wipe out, eliminate, deface, obliterate, eraseمحو کردن
shave, scrape, carve, trim, whittle, eraseتراشیدن
scratch, scrape, scrub, chafe, erase, glanceخراشیدن
erase, shave, efface, obliterate, rase, razeستردن
eraseاثار چیزی را از بین بردن

ترجمه آنلاین

پاک کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.