معنی
سایر معانی: (تیر چوبی یا فلزی که همچون ستون فقرات در امتداد ته کشتی قرار دارد و یک سر تخته های بدنه به آن وصل است) ته تیر، ستون فقرات کشتی، ته دیرک، (معمولا با over ـ کشتی) چپه شدن (به طوری که بخشی از ته نمایان شود)، کج شدن (به یک سو)، یک وری شدن، (با: over) فروافتادن (مثلا در اثر غش یا خستگی بسیار)، از حال رفتن، غش کردن، بی حال شدن، (شعر قدیم) کشتی، قایق، بلم، هرچیز ته تیر مانند، ته تیر بالون یا ناو هوایی، (زیست شناسی: اندام یا بخش برجسته و ستون فقرات مانند) ناوسانه، ته ساقه، پشت گیر، (به ویژه انگلیس) کشتی ته پهن، کشتی ته صاف، بارج، (محلی) آبگونه ی گرم را با هم زدن (و غیره) سرد کردن، جوهر سرخ (که با آن الوار و غیره را نشانه گذاری می کنند)، صفحات اهن ته کشتی، عوار بندری، باover واژگون شدن