دو بخشی، دونیمی سایر معانی: دو بخشی، دونیمی [عمران و معماری] تقسیم - خط نیمساز [ریاضیات] تنصیف، دو بخشی، نیمسازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] روش دو نیم کردن [ریاضیات] روش تنصیف
[ریاضیات] صفحه ی منصف، نیمساز
[ریاضیات] نیمساز زاویه
[ریاضیات] نیمساز داخلی، نیمساز زاویه ی داخلی
[ریاضیات] نیمساز داخلی
[زمین شناسی] نیمساز منفرجه نیمساز زاویه منفرجه میان محورهای نوری یک بلور دو محوره.
[ریاضیات] عمود منصف
دوشاخهای، دوشاخه شدن، دوشاخه کردن، بدوشاخه منشعب کردن سایر معانی: تقسیم به دو مسیر شدن، دارای دو شاخ یا دو مسیر [دندانپزشکی] به دو شاخه کردن، دو شاخه شدن [برق و الکترونیک] دو راهه شدن، چنگال ...
جدا کردن، بریدن سایر معانی: جداکردن یا شدن، دور افتادن، قطع کردن یا شدن، پاره کردن یا شدن، گسستن، منفصل کردن
خطی که از رأس یک زاویه میگذرد و آن را به دو زاویۀ مساوی تقسیم میکند|||متـ . نیمساز [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان