انزجار، تهوع، حالت تهوع، دل اشوب، حالت استفراغ سایر معانی: وامیدگی، وامش، حالت تهوع و استفراغ، دل آشوبه، دل به هم خوردگی، تنفر، چندش، بیزاری، حالت استفراه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخت بید، زرد رنگ، رنگ خاکستری مایل به زرد و سبز، زردرنگ کردن سایر معانی: زردچرده، زرد و رنگ پریده (در اثر بیماری و غیره)، آسه، آسه زدگی، (گیاه شناسی) بید براق (salix caprea)، زرد رنگ مثل مر ...
کم خون، زرد، کم رنگ، رنگ پریده، رنگ پریده شدن یا کردن سایر معانی: رنجور، نحیف، ضعیف، بی حال، بی نا، (آدم) رنگ پریده، (مهجور) تیره، غم انگیز، (مهجور) زمان گذشته ی : win، wand رنگ پریده [کامپی ...