خیانت امیز سایر معانی: خطرناک، گول زننده، خائن، نابکار، خائنانه، فریب آمیز، خیانتکار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن
بی مصرف، بی کار، بکار بیفتاده سایر معانی: عاطل
طبقه ی بالای اجتماع، اشراف، پولداران، وابسته به طبقات بالای اجتماع، وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان، زبرپایه [زمین شناسی] رده بالا [ریاضیات] رده ی بالا [آمار] رده بالا ...
ماجرا جو سایر معانی: متهور، بی باک
1- انگیزاندن، برانگیختن، تحریک و تهییج کردن، شورانیدن 2- (عامیانه - با سرعت و مهارت) تهیه کردن، آماده کردن، مهیا کردن
مجموعۀ نشانههای یک نظام نوشتاری که در آن معمولا هر حرف/ نویسه نمایندۀ یک همخوان/ صامت یا واکه/ مصوت است [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مجموعهای از نشانههای دستی منطبق با حروف الفبا که در هجی انگشتی برای برقراری ارتباط با ناشنوایان به کار میرود [شنواییشناسی] ...
گوناگونی اندامگانهای موجود در یک منطقه که حاصل تغییر گونههای زیستگاه است [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
در شناورهای چوبی کوچک، تیر طولی نسبتا کمقطری که به بخش فوقانی (داخلی) مازه پیچ میکنند تا زِبَر باریکههای (garboardstrakes) چوبی را به آن و در نتیجه، به مازه محکم کنند ...
← موج بتا [روانشناسی]
وسیلهای برای اندازهگیری توزیع انرژی ذرات بتای گسیلشده [فیزیک]