بانی خیر، نیکوکار، ولینعمت، واقف، صاحب خیر سایر معانی: کریم (به ویژه کسی که در امور خیریه فعال است)، آدم خیر، بهمنش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مامور خیرات، اهدا کننده سایر معانی: اهدا کننده
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر، لنگ شدن، فرو نشستن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن سایر معانی: سکندری خوردن، زمین خوردن، ل ...
خیرخواه بشر، ادم نیک اندیش، بشر دوست سایر معانی: آدم خیر، آدم نوع دوست، نیکوکار
طرفداری، ضمانت، تکفل، عهدهگیری، اعانت سایر معانی: ضمانت، تکفل، عهده گیری، اعانت [سینما] حمایت مالی
اعانه دهنده، مشترک روزنامه وغیره، امضا کننده سایر معانی: مشترک روزنامه وغیره، امضا کننده [برق و الکترونیک] زیر نویس