خم کننده، باده پرستی، گاز انبر سایر معانی: (شخص یا ابزار) خم کننده، خمگر، خم شو، خم پذیر، عضله خم کننده، میگساری، خوشی ونشاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] عنصر خم کن ترکیبی از دو نوار نازک از جنس ماده ی پیزو الکتریکی که به گونه ای به هم متصل شده اندکه در هنگام اعمال ولتاژ، طول یکی از نوارها افزایش و دیگری کاهش می یابد. در نتی ...
[عمران و معماری] میلگرد خم کن
[عمران و معماری] تیرخم کن
سمندر ابی، ادم فاسد و هرزه، الواط سایر معانی: (جانور شناسی) سمندر خوراکی (cryptobranchus alleganiensis از تیره ی cryptobranchidae که درشت اندام و بومی دره ی اوهایو در امریکا می باشد)، امر ...
عیاشی سایر معانی: میگساری، عیاشی و بزن و بکوب (رجوع شود به: carouse)
موج، عیاشی، میگساری عیاشی سایر معانی: افراط، زیاده روی، بی بندوباری، (یونان و روم باستان - معمولا جمع) عیاشی و میگساری به افتخار یکی از خدایان (به ویژه dionysus)، عیاشی و میگساری چندنفره (هم ...
خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، سربه سر کردن، خراب کردن سایر معانی: (کالا و بخش های شکسته ی کشتی که به ساحل آورده می شود) آب آورده، موج آورده، لاشه، تکه پاره، (کشتی) شکستگی، ...