ژولیده سایر معانی: (verb transitive) گیج کردن، غرق افکار شاعرانه کردن، بفکر انداختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجنون، دیوانه سایر معانی: دیوانه وار
گرفتار، شیفته، پریشان حواس، پرمشغله سایر معانی: کاملا در فکر چیزی، مجذوب، دلواپس، دربند چیزی، از پیش سرگرم، از قبل مشغول (کاری)، (نام هایی که در رده بندی موجودات به کار می روند) قبلا استعمال ...