بارو، برج و بارو سایر معانی: (در دژهای نظامی قدیم) دندانه های بالای دیوار قلعه و برج، کنگره ی بارو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دژ، ارک، سنگر، قلعه نظامی سایر معانی: (پدافند شهرها در سابق) قلعه ای که بربلندی باشد، کوت، کلات، ارگ، هر چیز که ورود به آن مشکل باشد، پناهگاه، مامن، ساخلو، برج و بارو، استحکامات، پایگاه ...
دفاع، حمایت، مدافعه، پدافند، محافظت، استحکامات سایر معانی: پناه، مدافع، حامی، دفاع کردن [فوتبال] دفاع کردن
سد، بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن سایر معانی: خاکریز (دفاعی)، کندک (خندق)، برج و بارو [زمین شناسی] خاکریز، بارو - در آتشفشان شناسی، به یک نهشته هلالی یا حلقه مانند ...
دژ، پناه گاه، سنگر، قلعه نظامی، محل امن سایر معانی: محل مستحکم، قلعه، کتل، کوت، کلات