میزانسازی [مهندسی بسپار - تایر] اصلاح توزیع غیریکنواخت جِرم تایر و چرخ با افزودن وزنههای سربی
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] مدلهای ترازنامه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شبکۀ توازنی [مهندسی مخابرات] ترکیبی از اجزای الکترونیکی که رهبندی یک بافۀ یکنواخت یا مدارباز را در گسترهای از بسامدها شبیهسازی میکند ...
[عمران و معماری] تعادل گرهها به نحو متوالی
[سینما] فیلتر موازنه نور
میزانسازی درجا [مهندسی بسپار - تایر] نوعی میزانسازی تایر در وضعیتی که تایر بر خودرو نصب شده است
اصل موازنۀ تفصیلی [شیمی] اصلی که براساس آن در یک واکنش تعادلی با تعداد اختیاری اجزای سازنده و مسیرهای واکنش، تعداد اتمهایی که در واحدهای مولکولی مربوط به خود در هر مسیر مشخص در واکنش ر ...
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل سایر معانی: تطبیق دهی، سازگاری، دکمه یا اسباب تنظیم، رگلاژ، میزان ساز، میزان گر، (بیمه) محاسبه ی (برآورد) میزان خسارت، تنزل ق ...
رسیدگی، ممیزی، حسابرسی، بازرسی، رسیدگی کردن سایر معانی: حسابرسی کردن، (کلاس) مستمع آزاد بودن، متوازن سازی حساب ها، بررسی دقیق [بهداشت] رسیدگی [صنعت] ممیزی، بازبینی [حقوق] حسابرسی کردن، ممیزی ...
ساماندهی، دفتر داری سایر معانی: ثبت داد و ستدها در دفتر ویژه [کامپیوتر] دفترداری ( housekeeping ) [ریاضیات] دفترداری، حسابداری
اصلی که براساس آن در یک واکنش تعادلی با تعداد اختیاری اجزای سازنده و مسیرهای واکنش، تعداد اتمهایی که در واحدهای مولکولی مربوط به خود در هر مسیر مشخص در واکنش رفتوبرگشت شرکت دارند ...
ترکیبی از اجزای الکترونیکی که رهبندی یک بافۀ یکنواخت یا مدارباز را در گسترهای از بسامدها شبیهسازی میکند [مهندسی مخابرات]