کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده سایر معانی: مندرس، پاره پوره، (مانند اره) دندانه دار، بریده بریده، ناصاف (jagged هم می گویند)، ژولیده، شانه نکرده، ناموزون، سردستی، غیر یکدست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزا سایر معانی: لغز گویی، شوخی و متلک گویی، توبی
فاسد، باد خورده، نامطبوع، متعفن، ترشیده، بو گرفته سایر معانی: دارای بوی نا، پرک، بوی ترشیدگی، بوی کره یاروغن مانده، (مزه) ترشیده، گندیده [صنایع غذایی] طعم تند : طعم تندی که در اثر اکسیداسیون ...
عداوت، کینه، بدخواهی، خصومت دیرین سایر معانی: دشمنی دیرینه، بغض، کینه توزی (انگلیس: rancour)
حاضر جوابی، جواب شوخی امیز سایر معانی: پیش جوابی، پاسخ سریع و زیرکانه، جواب دندان شکن، پاسخ تر و چسبان
مسخرگی، مجموعهرگبرگ های برگ، ساختمان دنده های هر چیز، راهها یا خطوط بر جسته، مجموعه تیریا دگل های کشتی سایر معانی: (پارچه و بافتنی) شیار، طرح کبریتی، (کشتی یا قایق) دنده، دنده بندی بدنه ...
مسخره، ریشخند، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، استهزا، تمسخر کردن، دست انداختن سایر معانی: شیشکی، زمترا، تسخر، مچل سازی، مچل کردن، لاغیدن، ریشخند کردن، تسخر زدن، مورد استهزا قرار دادن ...
عالی، شکافنده سایر معانی: (اسباب) پاره کننده، کننده، - کش، - بر، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) عالی، هنگامه، معرکه [عمران و معماری] خرد کردن [معدن] تراشه کردن (حفر چاه و تونل) - شیارزنی (ترابری ...
اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش، ناقلا، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن، هرس کردن سایر معانی: عیاش، شوخ، خوشگذران، ( ...
خشونت، خشونت در رفتار سایر معانی: بی تربیتی، وحشیگری، گستاخی، بی ادبی، درشتی، تندی، خامی
مقدس نمایی، تقدس
از کار افتاده، تخمی، تخم دار، بتخم افتاده سایر معانی: فرسوده، عمر خود را کرده، رو به ویرانی، مخروبه، پردانه، پرتخم، دارای تخم بسیار، رسیده (به مرحله ی تخم آوری)، به تخم نشسته، (شیشه) حبابک د ...