هیبت، ترس (امیخته با احترام)، وحشت، بیم، هیبت دادن، ترساندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] لایه ذوب سالیانه، لایه ذوب سالیانه
[عمران و معماری] درز اره شده
(عامیانه) کوتاه قد، اره شده، با اره بریده شده، وابسته به تفنگی که لوله ی آن را اره کرده اند (تا بهتر بتوان آن را حمل و مخفی کرد)، با اره صاف شده، کم ارتفاع
دارای ارواره کج
تیرچوبی کلفت بر عرشه ی کشتی (که طناب ها و کابل ها را دور آن می پیچند)، موت جفتی، یکی از دو اسم مفعول فعل: bite، گازگرفته، گزیدگی، زننده
ضایع، معیوب، مختل سایر معانی: خسارت دیده [بهداشت] آسیب دیده
غیر قانونی، غیر مجاز، حرام، غیر مشروع، نا مشروع سایر معانی: غیرقانونی، نامشروع، غیرمجاز، حرام [کامپیوتر] غیر مجاز [حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع
غلط، نا درست، نا صحیح، ناخوش، ناسالم سایر معانی: بیمار، معیوب، سست، ناپابرجا، فاسد، خراب، آسیب دیده، نامستدل، نامعقول، غیر منطقی، (اقتصادی و غیره) پر مخاطره، بد، خلاف رویه [نساجی] معیوب-خراب ...
شگفت زده، حیران، جویا