ملتفت، مطلع، باخبر، اگاه، بااطلاع، مسبوق سایر معانی: آگاه، مواظب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت سایر معانی: اگاهی، اطلاع، هشیاری
[ریاضیات] مطلع شوید
(حین ارتکاب) غافلگیر کردن، گیر انداختن، غافلگیر کردن
بافتآگاهی [مهندسی نقشهبرداری] فنّاوری توانمندساز سامانههای همهجاگاه
واژههای مصوب فرهنگستان
سامانۀ بافتآگاه [مهندسی نقشهبرداری] سامانهای که با توجه به موقعیت یا بافت اطلاعات یا خدمات مناسب به کاربر ارائه میدهد ...
ایالت دلاور (در خاور ایالات متحده) (مخفف آن: de یا del)، رودخانه ی دلاور (که از ایالت های نیویورک و پنسیلوانیا به خلیج دلاور می ریزد)، سرخپوست دلاور (قبیله ی دلاور در راستای رود دلاور زیست م ...
رایانش توانآگاه [رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفاده از مؤلفهها و اجزای توانآگاه در رایانش برای صرفهجویی در مصرف انرژی ...
حسآگاهی [روانشناسی] توانایی درک دادۀ حسی یا محرک، مانند صدا یا تصویر، که ازطریق اندامهای حسی دریافت میشود
آستانۀ گفتارآگاهی [شنواییشناسی] ← آستانۀ کشف
بی خبر، ناگهان، غافل، ناخود اگاه، بی اطلاع سایر معانی: ناآگاه، (نادر) ناهشیار، بی دقت، غفلتا، سراسیمه، ناخود اگاهانه
بی خبر، ناگهان، ناخود اگاه، بی اطلاع، ناخود اگاهانه سایر معانی: غیر عمدی، ناخودآگاهانه، بی توجه، غافل، ناآگاه، ناگهانی، غفلتا، ناگاه، یواشکی، سراسیمه