تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن سایر معانی: تقاص گرفتن، به سزا رساندن، کین خواهی کردن، توزیدن، کین خواستن، انتقام گرفتن، کینه جویی کردن از، انتقام کشیدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اکسیژنخوار [خوردگی] نوعی مادۀ شیمیایی افزودنی به محیطهای آبی که با واکنش با اکسیژن و زدودن آن از محیط و افزایش قطبش کاتدی ناشی از اکسیژن، موجب کاهش خوردگی میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[پلیمر] رباینده رادیکال
جبران، تلافی، انتقام سایر معانی: (به ویژه در جنگ) تلافی، وادریابی، شیان، خونخواهی، (در اصل) به زور گرفتن مال به تلافی خسارات وارد شده از طرف دشمن، اعمال زور (ولی نه توسل به جنگ) برعلیه کشور ...
عقبی، تلافی، پاداش، کیفری، مجازات، کیفر، سزا سایر معانی: پاداش (عمل خوب یا بد)، بادافره، اجر، عدالت، دادرسی، عقوبت، عذاب، مجازاتی
بدبختی، خرابی، کشتی شکستگی، اشغال سبزی، خرد و متلاشی شدن، ویران شدن، خراب کردن سایر معانی: ویرانی، کشتی غرق شده، تکه ی چیزی که درهم شکسته شده است، خزه ی دریایی که بر ساحل آمده است، شکنجه داد ...
کسی که از میان پسماندهای جامد مواردی را بهطور غیرقانونی جدا میکند [مهندسی محیط زیست و انرژی]