معنی

جبران، تلافی، انتقام
سایر معانی: (به ویژه در جنگ) تلافی، وادریابی، شیان، خونخواهی، (در اصل) به زور گرفتن مال به تلافی خسارات وارد شده از طرف دشمن، اعمال زور (ولی نه توسل به جنگ) برعلیه کشور دیگر (به منظور احقاق حق)، تلافی کردن
[حقوق] تلافی، انتقام، اقدامات تلافی جویانه دولتی علیه دولت دیگر برای جبران خسارت (جز توسل به جنگ)

دیکشنری

انتقام
اسم
revenge, vengeance, reprisal, wreak, nemesisانتقام
retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, compensationتلافی
compensation, relief, recovery, amends, restitution, reprisalجبران

ترجمه آنلاین

انتقام جویی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.