بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی سایر معانی: سرگذشت یک نفر، شرح حال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال سایر معانی: (جمع) رویدادنامه، شرح وقایع، زندگی نامه، زیست نامه (به ویژه اگر توسط یکی از اقربای شخص نوشته شده باشد)، کارنامه(ی زندگی)، تذکره، (جمع) خود زیست ن ...
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل سایر معانی: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه ...