سخنرانی افتتاحی، افتتاحی، گشایشی سایر معانی: وابسته به گشایش، افتتاحیه، آغازین، ابتدایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقدم، مقدماتی، نخست، یکم، اولا، اولین، اول، نخستین، نسختین سایر معانی: یکمین، آغازین، جلو(تر از دیگران)، نفر اول، (به ویژه در موسیقی) رتبه ی اول، درجه ی یک، ارشد، اولین بار، نخستین بار، ترجی ...
بهترین، جلوترین، پیش ترین، در درجه نخست سایر معانی: (از نظر زمان یا مکان) نخست، اول، پیشاپیش، (رتبه و مقام) ارشد، سرشناس ترین، نخبه ترین، پیش نشین، سرور، از همه مهمتر، اول همه، قبل از هرچیز ...
وابسته به نماینده
تفویض، سرمایه گذاری، اعطای نشان سایر معانی: اعطای مقام (معمولا طی مراسم و با لباس رسمی)، پوشاک، جامه، دادن امتیاز، تفوی
بدشگون، بدیمن، بدفرجام، دارای فال بد سایر معانی: شوم، ناخجسته، نحس، ناهمایون، پرفیس و افاده، بوشی، با خودنمایی، تفرعن آمیز، شگفت انگیز، اعجاب آور، سرنوشت ساز، مهم، خطیر
نبوتی، پیغمبری، مبنی بر پیشگویی سایر معانی: پیامبرانه، وابسته به پیامبر، نبوی، وابسته به پیشگویی، پیشگویانه، آینده نگرانه (prophetical هم می گویند)
رسالتی، نبوتی، پیغمبری سایر معانی: پیامبرانه، وابسته به پیامبری و پیش بینی، پیش بینانه، از روی پیشگویی
رسالتی، نبوتی، پیغمبری سایر معانی: vatic نبوتی، از روی پیشگویی