investiture
معنی
تفویض، سرمایه گذاری، اعطای نشان
سایر معانی: اعطای مقام (معمولا طی مراسم و با لباس رسمی)، پوشاک، جامه، دادن امتیاز، تفوی
سایر معانی: اعطای مقام (معمولا طی مراسم و با لباس رسمی)، پوشاک، جامه، دادن امتیاز، تفوی
دیکشنری
سرمایه گذاری
اسم
investment, enterprise, finance, investitureسرمایه گذاری
investitureاعطای نشان
submission, resignation, conferment, investiture, deliveryتفویض
ترجمه آنلاین
سرمایه گذاری
مترادف
admission ، baptism ، beginning ، commencement ، debut ، enrollment ، entrance ، inaugural ، inauguration ، inception ، indoctrination ، induction ، installation ، instatement ، preliminaries