همایند امنیتی [رمزشناسی] رابطهای بین دو یا چند هستار که آنها را قادر به حفاظت از دادههایی میکند که بین آنها مبادله شده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[پلیمر] خود تجمع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جامعۀ خاک [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] گروهی از واحدهای طبقهبندی خاک که با هم و مطابق با الگویی ویژه در یک پهنۀ جغرافیایی وجود دارند ...
[زمین شناسی] مجموعه خاک، جامعه خاک هر منطقه - دو یا چند خاک که با هم در الگویی مشخصه در ناحیه جغرافیایی مشخصی ظاهر می شوند و از هم قابل تشخیص هستند ولی بر روی نقشه های خاکهای دسته بندی شده، ...
[کامپیوتر] انجمن کتاب های مخصوص
همبود لایهنگاشتی [باستانشناسی] پیوستگی نزدیک میان دو یا چند شیء یا عنصر ساختاری باستانشناختی که ازنظر فیزیکی در یک بافت لایهنگاشتی قرار میگیرند ...
متعلقات، دارایی، متعلقات واموال، متعلق، وابسته ها سایر معانی: (بیشتر به صورت جمع) متعلقات، چیزها، اموال، هست، هست و نیست، تعلق، وابستگی، همبستگی، وابسته ها بصورت جمع [ریاضیات] متعلق بودن، تع ...
همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی سایر معانی: همدستی، همکاری
اجتماع، انجمن، عوام، عموم سایر معانی: جامعه، هامه، عامه، جمهور، گروهی از مردم دارای ویژگی مشترک، اقلیت، کشورهای همبسته، هم پیوست، همپیوند، (مالکیت) اشتراک، انبازگری، وابسته به اشتراک، مشترک، ...
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران، همراه کسی رفتن سایر معانی: همدمی، مجالست، همنشینی، مصاحبت، انس، الفت، گروه (که به منظور خاصی تشکیل شده باشد)، شرکا، مهمان، مهمانان، هم ...
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت سایر معانی: همبندی، جفت شدگی، همبندش، (وسیله ی ارتباط یا اتصال) بند، رابطه ی منطقی (یا طبی ...
اتفاق، فدراسیون سایر معانی: همبست (کارگری یا ورزشی یا سیاسی و غیره)، اتحادیه