عذرخواهی، پوزش، مدافعه، اعتذار سایر معانی: معذرت، (در نگارش یا سخن) مدافعه و توجیه رسمی (مذهب یا فلسفه یا اندیشه یا رفتار بخصوصی)، دفاعیه، پوزشگری، بد، نامرغوب، ناجور (معمولا پیش از for)، عذ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوزش خواهی، عذرخواهی اشکار
دفاع، پوزش ادبی سایر معانی: دفاعیه ی رسمی (از عقیده یا مذهب یا رفتار شخصی)، دفاع نامه، مدافعه، توجیه
بخشیدن، امرزیدن، عفو کردن، تبرئه کردن سایر معانی: بخشیدن (گناه و تقصیر و غیره)، (از تقصیر کسی) درگذشتن، گذشت کردن، وخشودن، آمرزیدن، گنه بخشی کردن، اغماض کردن، ندیده گرفتن، (در اظهار ادب) ببخ ...
پشیمانی، تاسف، تاثر، افسوس، افسوس خوردن، حسرت بردن سایر معانی: تاسف خوردن، متاسف بودن، دریغ خوردن، دریغیدن، دژمانیدن، دژوانیدن، پشیمان شدن، ندامت، نادم شدن [ریاضیات] تأسف
دفاع، حمایت، توجیه، اثبات بیگناهی سایر معانی: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی