در خواب راه رو، شبرو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متحرک، سیار، گردنده، گردشی سایر معانی: قادر به راه رفتن (در مقابل بستری و غیره)، سرپا، (حقوق) تغییرپذیر، فسخ پذیر، وابسته به رهروی، برای راه رفتن، جنبنده، جابه جا شدنی [بهداشت] سرپایی ...
دفتر پُست ریلی [مهندسی مخابرات - پست] دفتر پُستی مستقر در واگنهای قطار در یک مسیر حملونقل که عملیات تجزیه و آمادهسازی و ارسال مرسولات سپردهشده به پُست در آنجا انجام م ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن سایر معانی: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل
دفتر پُستی مستقر در وسایل نقلیۀ جادهای در یک مسیر که عملیات تجزیه و آمادهسازی و ارسال و برداشت پُستی مرسولات سپردهشده به پُست در آنجا انجام میشود و در طول مسیر، کار ت ...