1- فکر کردن، پنداشتن، تصور کردن، 2- تحمل کردن، تاب آوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از راه، توسط، بوسیله، از طریق سایر معانی: به وسیله ی، با، میان راه [حسابداری] از طریق [برق و الکترونیک] میان راه 1. مسیر رسنای قرار گرفته مابین لایه های فلزی شده در مدار مجتمع برای بر قراری ...
راضی، خواهان، مشتاق، حاضر، خواستار، مایل، راغب سایر معانی: متمایل، رضامند، یازان، خرسند، پذیرفتگار، خودخواسته، بی چون و چرا، مشتاقانه، بامیل و رغبت، (مهجور) عمدی، تعمدی
با، پیش، بطرف، برخلاف، بوسیله، بعوض، در جهت، در ازاء سایر معانی: در جایی یا برای اداره ای کار کردن، از، درباره ی، در مقایسه با، با همان شرایط، به خوبی...، به همان خوبی که، کاملا مثل، همراه، ...
بادهای گرماواداشتهای (thermally forced) که به سوی بالا یا پایین شیب دیوارههای کناری درّه میوزد [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان