عاطفهپذیری [روانشناسی] قابلیت هیجانی فرد
واژههای مصوب فرهنگستان
وانمودکننده، ظاهرساز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موثر، متاثر کننده، تاثرآور، محرک احساسات، ظاهرساز
بمهربانی، بامحبت، درپایان نامه دوستدارشما
مهربانی، بامحبت
[سینما] زمان عاطفی
بد قلب، نامهربان، ناهمراه
عاطفۀ نابجا [روانشناسی] پاسخی هیجانی که با موقعیت تناسبی ندارد، مانند خندیدن در مجلس عزا
[زمین شناسی] رفتار خونگرم در محافل و مجالس عمومی مانند : بوسیدن و در آغوش گرفتن و ..- pda
ساده، صمیمی، بی ریا، بی پیرایه، بی تکلیف سایر معانی: دگرگون نشده، بی تغییر، نادگرسان، تحت تاثیر قرار نگرفته
(گفتاری) گریزان، بیزار از، متنفر، دارای حساسیت به، وابسته به حساسیت، مبتلا به آلرژی، آزیری، دارای حساسیت به allergic to study بیزار از مطالعه to be allergic to حساسیت داشتن به
تعجب، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیرساختن، سردرگم کردن سایر معانی: شگفت زده کردن، متحیر کردن، بهت زده کردن، (مهجور) سردرگم کردن، گیج کردن، (شعر قدیم) شگفتی