توجه کردن، عطف کردن سایر معانی: مورد توجه قرار دادن، عطف کردن به، اشاره کردن به، (بیشتر در انگلیس) مخفف: advertisement، مخفف تجارتی کلمه ءadvertisement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عطف بنامه
تبلیغ [بازاریابی] هر نوع پیام آگاهیرسان یا ترغیبی یا متقاعدکننده که فرد یا شرکت یا سازمان در رسانههای گوناگون منتشر میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کارگزاری تبلیغات [بازاریابی] شرکت کارگزار یا بنگاهی که وظیفه طراحی و برنامهریزی تبلیغات برای دیگر شرکتها یا سازمانها یا بنگاهها را بر عهده دارد ...
اثربخشی تبلیغات [بازاریابی] میزان تحقق و موفقیت در دستیابی به اهدف تعیینشده تبلیغات
رسانه تبلیغات [بازاریابی] هر نوع رسانه ارتباطی که پیام تبلیغاتی را انتقال دهد
[عمران و معماری] تابلوی تبلیغاتی - علامت تبلیغاتی
اگهى دادن، اعلان کردن
تبلیغات پشتیبان [بازاریابی] تبلیغاتی که برای انعکاس دیدگاه سازمانی مشخص درباره مسئلهای خاص و پشتیبانی از آن صورت میگیرد
خرده گرفتن، اعتراض کردن سایر معانی: (با on یا upon) خرده گیری کردن، عیب جویی کردن، انتقاد کردن، اعترا کردن، متوجه شدن، تعیین تقصیر ومجازات بوسیله ء دادگاه نمودن
سهوا، بطور غیر عمدى، ازروى ندانستگى، ازروى عدم توجه
قانون ـ فقه : سهوا"