[حقوق] دعوی مختومه، دعوی فیصله یافته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] هزینه دادرسی
جایزه، رای، اجر، مژدگانی، انعام، اعطا کردن، سپردن، امانت گذاردن سایر معانی: (در مورد کمک هزینه ی تحصیلی یا پاداش یا جوایز استحقاقی) اعطا، بخشش، اعطائیه، (معمولا در اثر امتحان یا کنکور یا مسا ...
قرار، تصویب نامه، داوری، تصمیم، عزم، حکم دادگاه سایر معانی: قصد، آهنگ، گزیر، رای، تعیین تکلیف، حکم، قاطعیت، اراده، عزم راسخ، (مشت بازی) بردن با امتیاز (در مقابل بردن با ضربه ی فنی) [کامپیوتر ...