افزایشگر، افعی، ماشین جمع زنی، مار جعفری سایر معانی: افزاینده، افزون گر، ماشین حساب، (جانور شناسی)، (نوعی مار کوچک و سمی اروپایی) ادر، افعی (vipera berus) [سینما] جمع کننده [کامپیوتر] جمع کن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعلب امریکایی
[نساجی] ماده افزودنی
جمع زدنی، افزودنی [ریاضیات] افزودنی، قابل جمع زدن
خو گرفته، معتاد سایر معانی: اموخته ومعتاد، تسلیم شده
طب اعتیاد [اعتیاد] شاخهای از پزشکی که به درمان و بازتوانبخشی معتادان به مواد و الکل میپردازد|||متـ . اعتیادپزشکی addictionology, narcology ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رفتارهای اعتیادی [اعتیاد] اعمالی که تغییر آنها برای فرد دشوار است و معمولا بدون کمک گرفتن از دیگران توانایی ترک آنها را ندارد و برای خود و اطرافیانش پیامدهای ناگوار دارد ...
[ریاضیات] افزون
ماشین حساب، ماشین افزایشگر [ریاضیات] ماشین، جمع زنی، ماشین حساب
شهر آدیس آبابا (پایتخت حبشه یا اتیوپی)
(پزشکی) بیماری ادیسون
افزایش، الحاق