اذعان، اعتراف، قبول، تصدیق، اقرار، تشکر، سپاسگزاری، تقدیر، قدردانی، تصدیق نامه، اعتراف رسمی، شهادت نامه، اقرارنامه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، لله یا فریاد کردن, کف زدن سایر معانی: تحسین کردن، هورا کشیدن، آفرین گفتن، احسنت گفتن، فریاد کردن، تایید کردن، هلهله کردن، مورد ت ...
پاسخ، جواب، دفاع، دفاع کردن، از عهده برامدن، پاسخ دادن، جواب دادن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن سایر معانی: تلافی، تلافی کردن، عمل به مثل ک ...
عذرخواهی، پوزش، مدافعه، اعتذار سایر معانی: معذرت، (در نگارش یا سخن) مدافعه و توجیه رسمی (مذهب یا فلسفه یا اندیشه یا رفتار بخصوصی)، دفاعیه، پوزشگری، بد، نامرغوب، ناجور (معمولا پیش از for)، عذ ...
معرفت، شناخت، ادراک سایر معانی: فرآیند یادگیری و فهم و داوری [ریاضیات] شناخت [روانپزشکی] شناخت - شناخت. شناخت به فرآیند کسب، سازماندهی، و استفاده از معلومات ذهنی اطلاق می شود. فرضیه های شناخ ...
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت سایر معانی: بیانیه، اظهاریه، ابراز، بازنمود، آشکاره، اظهارنامه (گمرکی یا مالیاتی)، مطلب اعلام شده، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ...
نام، شهرت، سر بلندی، اوازه، سابقه، معروفیت، علم کردن، مشهور کردن سایر معانی: ناموری، نیکنامی، بهنامی، آوازه، خوش نامی، نامداری، نام آوری، بلندآوازگی، سرشناسی، (قدیمی) شایعه، زبانزد ...
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده سایر معانی: سلام و تعارف، خوش آمدگویی، پیشواز، (اغلب جمع) سلام رسانی، احترامات، احترام کننده، در جمع ت ...
(لاتین) تقصیر من است، گناه از من است
اشاره، تذکر، یاداوری، ذکر، یادکرد، نام بردن، ذکر کردن، اشاره کردن سایر معانی: اشاره (به موضوعی یا چیزی)، ذکر (چیزی)، اشاره ی مختصر، گوشزد، یادآوری، (در مراسم بزرگداشت یا دادن جایزه و نشان) ن ...
تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، سرتکان دادن، با سر اشاره کردن سایر معانی: (به نشان رضایت یا سلام یا امر یا دعوت و غیره) سرتکان دادن، سرجنباندن، چرت زدن، (از شدت خواب) سرخم کردن، پینکی زد ...
مراعات، رعایت سایر معانی: پیروی (از)، پاس، برگزاری، رسم (رسوم یا مراسم)، تشریفات، (قدیمی) احترام، بزرگداری، تکریم، (کلیسای کاتولیک) مقررات گروه مذهبی یا صومعه