تند، ترش، مثل غوره، ترش بودن، مزه اسید داشتن، ترش شدن سایر معانی: ترشیده، بد خلق، بد عنق، دمغ، زود خشم، کم حوصله، کج خلق، ترشخو، کمتر یا بدتر از حد معمول، پس رفته، (صدا یا موسیقی) ناهنجار، ن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زن هرزه، تارت، نان شیرینی مربایی، مزه غوره، ترش مزه، تند، ترش، زننده سایر معانی: اسیدی، دبش، (معنی و غیره) تند، شدید، شیرینی مربایی، کیک میوه دار، (عامیانه)، فاحشه، جنده، روسپی، زن بی عفت، ( ...