معنی

زن هرزه، تارت، نان شیرینی مربایی، مزه غوره، ترش مزه، تند، ترش، زننده
سایر معانی: اسیدی، دبش، (معنی و غیره) تند، شدید، شیرینی مربایی، کیک میوه دار، (عامیانه)، فاحشه، جنده، روسپی، زن بی عفت، (زن) خراب

دیکشنری

تارت
اسم
tartتارت
tartنان شیرینی مربایی
tartمزه غوره
minx, bitch, trollop, broad, jade, tartزن هرزه
صفت
sour, tart, acid, vinegary, acerb, aceticترش
tartترش مزه
spicy, steep, fast, sharp, harsh, tartتند
nasty, harsh, repulsive, vile, repellent, tartزننده

ترجمه آنلاین

تارت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.